English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2985 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
pattern U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
patterns U بعنوان نمونه یا سرمشق بکار رفتن نظیربودن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
prototype U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
prototypes U اولین کالاهایی که بعنوان نمونه ساخته میشود
baseboard U چوب یا تختهای که بعنوان ستون یا پایه بکار میرود
thyratron U پریود تخلیه که بعنوان سویچ رله یا ژنراتور بکار میرود
land plaster U صخره گچی فریفی که بعنوان کود برای اصلاح خاک بکار میرود
glass wool U تودهای ازرشتههای شیشهای که بعنوان عایق گرما یا درتصفیه هوا بکار میر ود
differential spoilers U اسپویلرهای روی بال که بعنوان سطوح کنترل اولیه وثانویه برای حرکت حول محور طولی بکار میروند
to kiss hands U دست پادشاه بزرگی راهنگام رفتن به ماموریت بعنوان بدرود بوسیدن
serve U بکار رفتن
served U بکار رفتن
serves U بکار رفتن
turret motife U طرح شیروان [این طرح بعنوان ترنج اصلی به تعداد یک یا سه عدد در متن فرش بکار رفته و حالتی هندسی و هشت وجهی داشته که با خطوط هندسی تزئین می شود.]
modules U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
module U اطاقک نمونه پیش ساخته واحد نمونه برای اندازه گیری
acceptance sampling U نمونه برداری جهت پذیرش نمونه قبولی
sample U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampled U نمونه برداشتن نمونه نشان دادن
sampling U نمونه گیری برداشت نمونه
pattern U سرمشق
paragon U سرمشق
modeled U سرمشق
pacemakers U سرمشق
paragons U سرمشق
copyslip U سرمشق
models U سرمشق
model U سرمشق
patterns U سرمشق
pacemaker U سرمشق
modelled U سرمشق
fugle U سرمشق
exemplar U سرمشق
exemplars U سرمشق
to take example U سرمشق گرفتن
give an example U سرمشق شدن
modeling U سرمشق گیری
modeling U سرمشق دهی
to give an example U سرمشق شدن
examples U سرمشق عبرت
to serve ad an example U سرمشق شدن
typical U سرمشق بارز
leads U سرمشق تقدم
example U سرمشق عبرت
lead U سرمشق تقدم
spectrophotometry U اسپکتروفتومتر [در این روش با تجزیه رنگ ها و مقایسه آن نمونه های مرجع، نوع رنگینه بکار رفته مشخص می شود. این روش خصوصا در تجزیه رنگ های فرش های قدیمی و شناخت رنگینه های آن مورد استفاده قرار می گیرد.]
to set a good example U سرمشق خوبی گذاشتن یا شدن
pattern lady U بانویی که سرمشق بانوان دیگر باشد
undisturbed sample U نمونه گیری بهم نخورده نمونه دست نخورده
natural dyes U رنگینه های طبیعی [که عموما از گیاهان و بعضی حیوانات تهیه می شوند. نمونه گیاهی رنگ قرمز گیاه روناس و نمونه حیوانی رنگ قرمز، حشره قرمزدانه می باشد.]
pussyfoot U دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step U رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go U چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
by way of U بعنوان
undwe the t. of U بعنوان
preparatorily U بعنوان تهیه
under cover of frind ship U بعنوان دوستی
under the plea of U بعنوان به بهانه
to follow any ones example U سرمشق کسیراپیروی کردن بکسی تاسی کردن
co option U پذیرفتن بعنوان همکار
co-opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
co optation U پذیرفتن بعنوان همکار
under the notion of U بعقیده بفکر بعنوان
pattern U بعنوان الگو بکاربردن
co-opts U بعنوان همقطار پذیرفتن
surcharges U بعنوان جریمه گرفتن
patterns U بعنوان الگو بکاربردن
co-opting U بعنوان همقطار پذیرفتن
armlet U بازوبند [بعنوان جواهر]
supervisory U بعنوان بررسی کننده
co opt U بعنوان همقطار پذیرفتن
co-opted U بعنوان همقطار پذیرفتن
surcharge U بعنوان جریمه گرفتن
historicize U بعنوان تاریخ نشان دادن
mark U بعنوان سیگنال استفاده میکند
under the guize of U بعنوان به بهانه درهیئت درزی
tax incentive U مالیات بعنوان یک محرک اقتصادی
to take something as a joke U چیزی را بعنوان شوخی گرفتن
marks U بعنوان سیگنال استفاده میکند
as U بهمان اندازه بعنوان مثال
sit-in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
instance U بعنوان مثال ذکر کردن
record as target U ثبت کردن بعنوان هدف
instances U بعنوان مثال ذکر کردن
to present oneself [as] U خود را اهداء کردن [بعنوان]
on the score of neglect U بعنوان غفلت ازاین بابت
bait fish U ماهی کوچک بعنوان طعمه
sit-ins U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
Mountaineering . Mountain - climbing . U کوه نوردی ( بعنوان ورزش )
sit in U حضور درمحلی بعنوان اعتراض
You are ( most ) welcome . It is a mere nothing . It is not fit to drink . U قابل ندارد ( بعنوان تعارف )
parent U بعنوان والدین عمل کردن
I pulled him by the ears. U گوشش را کشیدم ( بعنوان تنبیه )
mouch U راه رفتن دولادولاراه رفتن
officiated U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
taskwork U کاری که بعنوان وفیفه انجام میشود
brush U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
officiate U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiates U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
officiating U بعنوان داور مسابقات را اداره کردن
to forfeit something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to lose something U چیزی را بعنوان جریمه از دست دادن
to tutor U بعنوان معلم سرخانه کار کردن
for keeps U برای نگهداری همیشگی بعنوان یادگار
sand trap U قطعه زمین پر از ماسه بعنوان مانع
he was engagedon probation U بعنوان کاراموزی اورا استخدام کردند
lapboard U تختهای که بعنوان میز تحریربکار میرود
brushes U دم روباه شکارشده بعنوان نشانه پیروزی
To stipulate. U شرط کردن (بعنوان شرایط قرار دادن )
tail group U مجموعه دم که بعنوان یک واحد یا جزئی از هواپیمامسوب میشود
He has been exposed as a traitor. U هویت مخفی او [مرد] بعنوان خائن افشا شد.
The letter is addressed to you . U نامه بعنوان شما نوشته شده است
bucktail U نوعی حشره بعنوان طعمه ماهیگیری در زیر اب
to lose something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
to forfeit something U مال کسی را بعنوان جریمه ضبط کردن
Pickles are often eaten as a relish . U خیار شور درا اغلب بعنوان مزه می خورند
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان معرف ذکر بکنم؟
queen of U دختری که در بازیهای روزیکم می بعنوان ملکه برگزیده میشود
head hunt U بریدن سردشمن وبردن ان بعنوان غنیمت ونشانه پیروزی
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان توصیه کننده بگویم؟
lupulin U خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
writes U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
sprag U قطعه چوب یا الواری که بعنوان شمع درمعدن بکارمیرود
bag U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
bug U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bugs U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
. Why,what was the harm? U چرا اینکه دیگر ایرادی نداشت؟ ( بعنوان اعتراض )
eryngo U ریشه شقاقل که بعنوان مقوی باء مصرف میشود
treasury stock U سهم منتشره شرکت که بعنوان سرمایه منظور میگردد
bugging U نوعی حشره مصنوعی بعنوان طعمه ماهیگیری روی اب
bags U قطعه برزنت چهارگوش وصل به زمین بعنوان پایگاه
write U بعنوان یادداشت و برای ثبت نوشتن درج کردن
aperitif U نوشابهء الکلی که بعنوان محرک اشتها قبل از غذامی نوشند
designated hitter U بازیگر تعیین شده بعنوان توپزن بجای توپ انداز
fumigant U ماده فراری که بعنوان ضدعفونی برای دفع افات بکارمیرود
head U طول سر اسب بعنوان مقیاس فاصله برنده از نفر بعد
May I use your name as a reference? U اجازه میدهید شما را بعنوان سفارش کننده نام ببرم؟
mulches U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
prize fellow U شاگردی که در امتحانات سرامد شده وامتیازی بعنوان جایزه باو داده اند
Perspex U خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
amphetamine U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines U مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
cereal U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
cereals U حبوبات غذایی که از غلات تهیه شده وباشیر بعنوان صبحانه مصرف میشود
mulch U که بعنوان پوشش اولیه درمهار کردن شنهای روان ازان استفاده میشود
cut-outs U روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
cut-out U روزنهای در هواپیماهی دارای کابین با فشار تنظیم شده بعنوان در پنجره و غیره
trot U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotted U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting U یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
benzocaine U ماده متبلورسفیدی بفرمول 2NO11H9C که بعنوان داروی بیحس کننده موضعی مصرف میشود
veil of money U نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
scrim U پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
cryoelectronic storage U یک وسیله ذخیره شامل موادی که در دماهای بسیار پایین بعنوان هادیهای عالی عمل می کنند
grand tour U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
grand tours U سفر وسیاحتی که جوانان اشراف زاده انگلیسی بعنوان قسمتی ازتعلیم وتربیت خود میکردند
copy U نمونه
sampling U نمونه
copies U نمونه
progenitor U نمونه
copyslip U نمونه
copied U نمونه
pattern U نمونه
progenitors U نمونه
copying U نمونه
patterns U نمونه
typicalness U نمونه
ensample U نمونه
instance U نمونه
type U نمونه
format U نمونه
foretype U نمونه
forme U نمونه
formats U نمونه
exemplar U نمونه
exemplars U نمونه
modules U نمونه
module U نمونه
examples U نمونه
schemata U نمونه
schema U نمونه
typed U نمونه
types U نمونه
example U نمونه
instances U نمونه
paragon U نمونه
specimens U نمونه
modelled U نمونه
representatives U نمونه
precedent U نمونه
modeled U نمونه
precedents U نمونه
breadboard U نمونه
paragons U نمونه
models U نمونه
representative U نمونه
paradigms U نمونه
strickle U نمونه
paradigm U نمونه
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1لطفا بیاین دنبالمون
1the selected wells are 5 boreholes only, and desired samples quantity is 150-200 kg
1اصطلاح برای با خط یازده چی هست؟
1Newton's Original Experiment to test the Universality of Gravity (1680's) a) Used a large (normal) pendulum with different substances as the weight. b) If the E.P. is correct, then the period of oscil
1Cool... I just got back from working out. I did a bunch of squats and lunges lol I'm working on my big booty ;)
2مفعول
1روی پوسته تخم مرغ قدم برداشتن چه اصطلاحی در زبان انگلیسی دارد؟
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com